سلام-بله ممنون از تبريکت .پس خاطره رو خوندي حالا به اين نکات توجه کن نکته اول:اولا شما يه نفر نبوديد بلکه تير و طايفه اي رفته بوديد
نکته دوم :ساعتي که شما به کفش کوه رفتيد حدودا پنج يا شش بوده نه اينکه بخوره به ساعت ده شب.نکته سوم :شما آتش داشتيد گرگ هرگز به صورت انفرادي آنهم جاي که آتش هست و چند نفر هستند حمله نميکند.نکته چهارم:معصومه گفت که تو و زهرا باستان باعث آتش افروزي بوديد.در ضمن منو جواد داداش زن عمو هم از باغ بالايي شما رو در تمام مسير تعقيب ميکرديم و کلي هم بهتون ميخنديديم که بلد نبوديد حتي آتيش روشن کنيد.اخر هم اتيش به مال مردم زديد .اون صداهاي هم که ميشنيديد گرگ و غيره کار منو جواد بود .واي که چقدر بهتون خنديديم.در ضمن اگه يه روز امودي قروه ورودي جاي که من رتم رو نشونتون ميدم تا بفهميد من اونشب چي کشيدم.من يوليد و ميکس فيلمم خوبه با بعضي کارهاي کامي .ويزيال زبان سي که بدردم نميخوره.راگوز دپاتچه.هنوز هم وقت داري بگي .ايش که به او .(من تسليم) ولاد دراکول