• وبلاگ : منو تو و بروبچ
  • يادداشت : در ديار عشق
  • نظرات : 0 خصوصي ، 3 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    رو آدرس سايت بزني اطلاعات خوبي درباره nod32 داره
    پاسخ

    سلام ممنون از راهنمايي هات...علي يارت باي
    + ولاد دراکول 

    سلام-بله ممنون از تبريکت .پس خاطره رو خوندي حالا به اين نکات توجه کن نکته اول:اولا شما يه نفر نبوديد بلکه تير و طايفه اي رفته بوديد

    نکته دوم :ساعتي که شما به کفش کوه رفتيد حدودا پنج يا شش بوده نه اينکه بخوره به ساعت ده شب.نکته سوم :شما آتش داشتيد گرگ هرگز به صورت انفرادي آنهم جاي که آتش هست و چند نفر هستند حمله نميکند.نکته چهارم:معصومه گفت که تو و زهرا باستان باعث آتش افروزي بوديد.در ضمن منو جواد داداش زن عمو هم از باغ بالايي شما رو در تمام مسير تعقيب ميکرديم و کلي هم بهتون ميخنديديم که بلد نبوديد حتي آتيش روشن کنيد.اخر هم اتيش به مال مردم زديد .اون صداهاي هم که ميشنيديد گرگ و غيره کار منو جواد بود .واي که چقدر بهتون خنديديم.در ضمن اگه يه روز امودي قروه ورودي جاي که من رتم رو نشونتون ميدم تا بفهميد من اونشب چي کشيدم.من يوليد و ميکس فيلمم خوبه با بعضي کارهاي کامي .ويزيال زبان سي که بدردم نميخوره.راگوز دپاتچه.هنوز هم وقت داري بگي .ايش که به او .(من تسليم) ولاد دراکول

    پاسخ

    سلام منم بايد بگم:1) اون يه بار ديگه بود كه ما رفتيم و كفش كو رو به اتيش كشيديم و از اون جايي كه مي دونستيم شما بچه پروها دارين ما رو تعقيب مي كنين، بعد از اتيش بازي فرار كرديم تا همه فكر كنن شما اون جا رو آتيش زدين و كتكشو به شما بزنن...!!هه هه هه. در ضمن اون باري كه ما راه رو گم كرده بوديم اتيشي در كار نبود و گرگاهم واقعي بودن! اي كاش تنها بودم، كمتر مي ترسيدم!اخه علاوه بر صداي گرگا و تاريكي هوا و...خواهر تو ام زار زار گريه مي كردو كمك مي خواست واين از همه بيشتر رو اعصابم بود! ولي خودمونيما شجاعت خواهرت اصلا به تو نرفته...علي يارت...باي
    ادرس جديد وبلاگم .اسباب کشي کرديم
    www.vlad-dracul-termanteka.mihanblog.com
    پاسخ

    وبلاگ جديد مبااااارك.... شيريني يادت نره به ما بدي(خامه اي باشه لطفا) خوش باشي. علي يارت ...باي