یه شب سردو یه بستنی...
بروبچ سلام
احوالتون خوبه؟
من که هم خوبم. هم بد!
خوب از این جهت که: امروز تولد دوستم شیرین بود
جاتون خالی همه بروبچ کلاسو کرانچی فلفلی مهمون کرد و حسابی آتیشمون زد!...
وبعدشم تو راه برگشت به خونه یه بستنی سالار زدیم تو رگ ! البته بازم مهمون شیرین!(یاد بگیر)
اخه نمیدونی که چقدر بستنی، تو یه شب زمستونیه سرد می چسبه!
و بدم از این جهت که: حسابی یخیدیم و برای گرم شدن تصمیم گرفتیم که تا خونه مسابقه دو بدیم!...(دیوونه خودتی)
و الانم لپ و نوک دماغم مثل لبو سرخ شده، (شبیه دختر دهاتی ها شدم!)گوشو سرو گلو و تمام ستون فقیر فقراتم درد می کنه...!
ولی در کل روز خوبی بود به من که خیلی خوش گذشت! اما..تو رو نمی دونم!