به یاد کعبه ...
به یاد وقتی که دست به پرده اش زدی و بغض تمام سال های زندگی ات یک باره شکست
به یاد کعبه
به یاد وقتی که سرت را گذاشتی روی پرده ی سیاهش و انگار کودکی در دامن مادرش ، گریه کردی و میان هق هق ات به او گفتی که چقدر خسته ای .
به یاد کعبه
وقتی پشت مقام ابراهیمش نماز خواندی و آرامش تمام ملائکه را برای خود کردی .
به یاد کعبه بیافت پسر !
به یاد وقتی که پروانه شدی و هفت دور پرواز کردی ...
به یاد کعبه بیافت و دیگر این قدر ناله نکن ...
باور کن ! باور کن که دنیای تو یک بار بهشت خدا را تجربه کرده است .
و چه چیز بهتر از این سراغ داری در این جهنم تکراری ؟!
باور کن تو قطعه ای از بهشت را مال خود کرده ای .
باور کن خدا بنده اش را وقتی که فرشته بود فراموش نمی کند .
باور کن که خدا قیافه ات را از پشت هزار نقاب هم تشخیص خواهد داد .
باور کن که تو از پیش خدا آمدی و به سوی خودش هم می روی .
آرام بگیر !
تو را به خدای کعبه کمی آرام بگیر و صبر کن ...
و تو باید خوب بدانی که خدا همیشه با صابران است ....