آیا میدانستی که اردنی ها چاقترین مردمان دنیا را دارند، بهتر از این را هم بدانید که هفتاد و پنج درصد از خانومها و شصت درصد آقایون اردنی چاق هستند؟
آیا میدانستی که اولین مردمانی که نخ را کشف کردند و موفق به ریسیدن آن شدند ایرانیان بودند؟
آیا میدانستی 50 درصد جمعیت جهان هیچگاه در طول حیات خود از تلفن استفاده نکرده است؟
آیا میدانستی که مزه سیب، پیاز و سیب زمینی یکسان میباشد و تنها بواسطه بوی آنهاست که طعم های متفاوتی می یابند؟
آیا میدانستی که آدولف هیتلر گیاهخوار بوده است؟
آیا میدانستی که از 294 کشور جهان، صد و بیست کشور آن مجازات اعدام را ندارند؟
آیا میدانستی که کانگوروها قادرند 3 متر به سمت بالا و 8 متر به سمت جلو بپرند؟
آیا میدانستی بزرگترین مجسمه بودا در چین قرار دارد که بلندای آن چهارصد و شانزده متر و پهنای آن شصت و هشت متر میباشد.
آیا میدانستی در برج ایفیل دو میلیون و نیم پیچ به کار رفته است؟
آیا میدانستی که پیاز بعلت داشتن انسولین گیاهی و اینولین برای مبتلایان به مرض قند مفید بوده و قند خون را پایین میاورد؟
آیا میدانستی که اصلاح صورت را اسکندر مقدونی مد کرد؟ بطوری که هرگز اصلاح نکرده به میدان جنگ نمی رفت؟
آیا میدانستی که قویترین زلزله ایی که تا بحال در جهان رخ داده و به ثبت رسیده است در سال 1960 در اقیانوس آرام نزدیک کشور شیلی رخ داد که قدرت آن نه و نیم ریشتر بود که فقط سه هزار نفر جان خود را از دست دادند؟
آیا میدانستی لباس قرمز و سفید بابا نوئل از شرکت کوکاکولا به یادگار مانده است، سال 1931 میلادی شرکت کوکاکولا برای تبلیغات خود از این رنگها در لباس بابا نوئل استفاده کرد؟
آیا میدانستی زالو دارای یازده معده و سه دهان میباشد و هر دهان داری صد عدد دندان میباشد، جالب است این را هم بدانید که یک وعده خون مکیدن میتواند زالو را یک سال زنده نگه دارد؟
آیا میدانستی دقت بزرگترین تلسکوپی که در حال ساخت است ، پنج هزار میلیــــــــــــارد برابر از چشم معمولی قویتر است، جالب است بدانید که با این تلسکوپ میشود فاصله ای به مسافت سیزده میلیارد سال نوری را مشاهده کرد؟
آیا میدانستی که پژوهشگران مدعی هستند که نوشیدن قهوه در طولانی مدت در فشار خون خانمها تعادل ایجاد میکند در حالی که نوشیدن کوکاکولا باعث ایجاد فشار خونمیشود؟
آیا میدانستی که زبان انگلیسی دارای بیشترین کلمه میباشد، تعداد کلمات در زبان انگلیسی بیشتر از نیم میلیون واژه میباشد؟
آیا میدانستی که زرتشت یعنی ستاره زرین؟
آیا میدانستی قطر شاهرگ گردن شش میلیمتر میباشد؟
آیا میدانستی که پژوهشگران مدعی هستند که با برداشتن تخمدانها توسط عمل جراحی عمر بیمار بطور متوسط هشت سال کمتر میشود؟
آیا میدانستی که اسکنر 48 سال پیش اختراع شده است؟
آیا میدانستی که حدود 100 سال پیش پزشکان آمریکایی بر این عقیده بودند، زنانی که خیلی باهوش هستند باردار نمی شوند؟؟
آیا میدانستی که سطح آب دریاها در عرض صد سال اخیر ده تا بیست سانتیمتر بالا آمده و جالب اینجاست که سه سانتیمترش در عرض این ده سال آخر بوده است، بد نیست این را هم بدانید که طبق برآوردی که دانشمندان کردند شهرهایی چون کلکته، لندن، نیویورک و بخش زیادی از بنگلادش در عرض صد سال آینده زیر آب خواهند رفت؟
آیا میدانستی که مروارید درون سرکه ذوب میگردد؟
I hope the most beautiful flowers beneath your feet The best smiles on your lips, The most shining eyes seeing you off ... and the highest hands protecting you in this year
علم اندوزی
«لقمان حکیم به فرزندش فرمود: با دانشمندان هم نشینی کن! همانا خداوند دل های مرده را به حکمت زنده می کند. ، چنان که زمین را به آب باران».(1)
کورحقیقی
« فقیری به در خانه بخیلی آمد، گفت: شنیده ام که تو قدرتی از مال خود را نذر نیازمندان کرده ای و من در نهایت فقیرم ، به من چیزی بده. بخیل گفت: من نذر کوران کرده ام. فقیر گفت : من هم کور واقعی هستم ، زیرا اگر بینا می بودم ، از در خانه خداوند به در خانه کسی مثل تو نمی آمدم.»(2)
آزادگی
«همسر مرد آزاده ای به او گفت: نمی بینی که یارانت به هنگام گشایش، در کنار تو بودند و اینک که به سختی افتاده ای ، تو را ترک کرده اند؟ او گفت : از بزرگواری آنهاست که به هنگام توانایی، از احسان ما بهره می بردند و حال که ناتوان شده ایم ، ما را ترک کرده اند.»(3)
غیبت
«به بزرگی گفتند : هیچ ندیدم که از کسی غیبت کنی گفت: از خود خشنود نیستم، تا به نکوهش دیگران بپردازم». (4)
سخن چینی
«مردی به اندیشمندی گفت: فلان شخص، دیروز از تو بدگویی می کرد. اندیشمند گفت : از چیزی سخن گفتی که او از روبه رو گفتن آن با من شرم داشت»(5)
تجسس
«حکیمی گفته است: آن که عیب های پنهانی مردم را جست و جو کند، دوستی های قلبی را بر خود حرام می کند.»(6)
غفلت
«به عارفی گفتند: ای شیخ! دل های ما خفته است که سخن تو در آن اثر نمی کند چه کنیم ؟ گفت: کاش خفته بودی که هرگاه خفته را بجنبانی ، بیدار می شود؛ حال آنکه دل های شما مرده است که هر چند بجنبانی ، بیدار نمی شود.»(7)
بخل
بخیلی سفارش ساخت کوزه و کاسه ای را به کوزه گر داد. کوزه گر پرسید: بر کوزه ات چه نویسم ؟ بخیل گفت بنویس «فمن شرب منه فلیس منی؛ هر کس از آن آب بنوشد از من نیست » (بقره 249) باز کوزه گر پرسید: بر کاسه ات چه نویسم؟ بخیل گفت بنویس « و من لم یطعمه فانه منی؛ هر کس از آن بخورد از من نیست .» (بقره 249)(8)
تکبر
«آورده اند که روزی عابدی نمازش را به درازا کشید و چون نگریست مردی را دید که به نشانه خشنودی در وی می نگرد ، عابد او را گفت : آنچه از من دیدی ، تو را به شگفتی نیاورد که ابلیس نیز روزگاری دراز، با دیگر فرشتگان به پرستش خدا مشغول بود و سپس چنان شد که شد .»(9)
افسوس پادشاه به هنگام مردن
گویند پادشاهی به بیماری سختی مبتلا شد. طبیب از او خواست که وصیتش را بیان کند. در این هنگام ، پادشاه برای خود کفنی انتخاب کرد. سپس دستور داد تا برایش قبری آماده کنند. آن گاه نگاهی به قبر انداخت و گفت « ما أغنی عنی مالیه هلک عنی سلطانیه؛ مال و ثروتم هرگز مرا بی نیاز نکرد، قدرت من نیز از دست رفت.» (حاقه 28 و 29) و در همان روز جان داد .(10)
عقل، بزرگترین نعمت الهی
«روزی پادشاهی به بهلول گفت : بزرگترین نعمت های الهی چیست؟ بهلول جواب داد : بزرگترین نعمت های الهی عقل است. خواجه عبدالله انصاری نیز در مناجات خود گوید: خداوندا آن که را عقل دادی ، چه ندادی و آن که را عقل ندادی ، چه دادی؟»(11)
محافظت از خویشتن
« پادشاهی به عارفی رسید، از او پندی خواست. عارف گفت: هر آنچه را در آن امید رستگاری است، بگیر و آنچه را در آن خطر هلاکت است ، رها کن»(12)
عبرت
« گویند: روزی خلیفه از محلی می گذشت ، دید که بهلول ، زمین را با چوبی اندازه می گیرد. پرسید: چه می کنی؟ گفت: می خواهم دنیا را تقسیم کنم تا ببینم به ما چه قدر می رسد و به شما چه قدر؟ هر چه سعی می کنم ، می بینم که به من بیشتر از دو ذارع (حدود یک متر) نمی رسد و به تو هم بیشتر از این مقدار نمی رسد.»(13)
خطر سلامتی و آسایش
«آورده اند روزی حاکم شهر بغداد از بهلول پرسید: آیا دوست داری که همیشه سلامت و تن درست باشی؟ بهلول گفت : خیر زیرا اگر همیشه در آسایش به سر برم ، آرزو و خواهش های نفسانی در من قوت می گیرد و در نتیجه ، از یاد خدا غافل می مانم. خیر من در این است که در همین حال باشم و از پروردگار می خواهم تا گناهانم را بیامرزد و لطف و مرحتمش را از من دریغ نکند و آنچه را به آن سزاوارم به من عطا کند.»(14)
لوکاس راهب به همراه شاگردش از دهی میگذشت . پیرمردی از او پرسید : ای قدیس ، چگونه به خدا برسم ؟ لوکاس پاسخ داد : خوش بگذران و با شادی ات خدا را نیایش کن .و به راه خود ادامه دادند . کمی بعد به مرد جوانی برخوردند . مرد جوان پرسید : چه کنم تا به خدا برسم ؟ لوکاس گفت : زیاد خوش گذرانی نکن . وقتی جوان رفت ، شاگرد از استاد پرسید : بالخره معلوم نشد که باید خوش بگذرانیم یا نه :لوکاس پاسخ داد : (سیر و سلوک روحانی مثل گذشتن از یک پل بدون نرده است که روی یک دره کشیده شده باشد . اگر کسی بیش از حد به سمت راست کشیده شده باشد می گویم به طرف چپ برود و اگر بیش از حد به طرف چپ گرایش داشته باشد ، می گویم به سمت راست برود . این باعث می شود از راه منحرف نشویم و در دره سقوط نکنیم .)
مردی رو به دوستش کرد :
-طوری درباره خدا صحبت می کنی که انگار شخصا او را می شناسی و حتی رنگ چشمهایش را هم می دانی . چه لزومی دارد چیزی را خلق کنی که به آن اعتقاد داشته باشی ؟ بدون این نمی شود زندگی کرد ؟ و او پاسخ داد :
- تو تصور می کنی که دنیا چه طور خلق شده ؟ می توانی معجزه ی زندگی را توجیه کنی ؟
مرد گفت : پیرامون ما همه چیز حاصل تصادف است . همه چیز اتفاقی است . دوستش گفت :
- درست است . پس تصادف نام دیگر " خدا " است .
خدا همه جا هست؟!؟؟!!!؟!؟!؟!؟!!؟؟!
مردی با یوشع بن کارچاه مصاحبه می کرد :
-چرا خدا از راه بوته ی خار با موسی (ع) صحبت کرد؟
-اگر هم درخت زیتون یا بوته ی تمشکی را انتخاب می کرد ، همین سوال را می کردید . اما سوالتان را بی جواب نمی گذارم .خدا بوته خار بیچاره و کوچکی را انتخاب کرد تا بگوید بر روی زمین جائی نیست که " او " حضور نداشته باشد .
انسانهای بزرگ دارای اندیشه های بزرگ هستند و همین افکار از ارد یک انسان بزرگ ساخته اند.
کسی که آزادی می جوید زندانی برای اندیشه های دیگر نمی گسترد . ارد بزرگ
گذشتن از سختی های پیش رو ، چندان سخت تر از آن چه پشت سر گذاشته ایم نخواهد بود . ارد بزرگ
سخن گفتن از دوستی و دشمنی پایدار در سیاست ، خنده آور است . ارد بزرگ
بسیار یاد کردن از سختی های زندگی ، بردگی می آورد . ارد بزرگ
مردمان توانمند در میان جشن و بزم نیستند . آنها در هر دم به آرمانی بزرگتر می اندیشند و برای رسیدن به آن در حال پیکارند . ارد بزرگ
آداب خوب و اخلاق ، دوستان قسم خورده اند و بزودی با یکدیگر متحد می شوند . بارتول
افراد دانا کوشش دارند خود را همرنگ محیط سازند ولی اشخاص دیوانه سعی می کنند محیط را به رنگ خود در آورند ، به همین جهت تحولات و ترقیات اجتماع به دست دیوانگان بوده است . آندره مورا
هیچ کس نمی تواند چیزی را به شما بیاموزد جز آنچه که در افق دید و خرد شما وجود داشته و شما از آن غافل بوده اید . جبران خلیل جبران
من آن غریبه ی دیروز آشنای امروز و فراموش شده ی فردایم در اشنایی امروز برایت می نویسم تا در فراموشی فردا یادم کنی.
آنچه سرنوشتمان را تعیین میکند شرایط زندگی نیست بلکه تصمیمات ماست.
در زندگی بشریت سه چیز اهمیت دارد: اول مهربانی دوم مهربانی و سوم مهربانی.
آنکس را که دوست میداری همه حقی بر تو دارد حتی این حق را که دوستت نداشته باشد
ارسال شده توسط یه دوستِ بامرام...براش دعا کنید...
نور عترت آمد از آیینه ام / کیست در غار حرای دلم
رگ رگم پیغام احمد می دهد / دلم بوی محمد می دهد
میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد
+ حق چو دید آن نور مطلق در حضور/ آفرید از نور او صد بحر نور/ آفرینش را جز او مقصود نیست/ پاک دامن تر زاو موجود نیست/..... میلاد نبی اکرم (صلی الله علیه و آله) و امام صادق علیه السلام گرامی باد —
مذاکرات پنهانی رفسنجانی و موسوی افشا شد؛ عجیبترین سخنان هاشمی درباره ولایتفقیه آقای هاشمی رفسنجانی که متهم به حمایت از «جریان فتنه» است و حتی اخیراً هم حاضر به محکوم کردن «آشوب اسرائیلی» 25 بهمن نشده، با انتشار مشروح جلسه جنجالی او با هیأت امنای سابق دانشگاه آزاد در برابر سوالات متعددی قرار گرفته است.شبکه ایران - موضوع دانشگاه آزاد وقف اموال 250 هزار میلیاردی آن از حدود سه سال قبل به یکی از مهمترین سوژههای خبری کشور تبدیل شده بود. بر پایه گزارش نشریه 9 دی، موضوع در کش و قوس حرکت اصلاحی شورای عالی انقلاب فرهنگی از یک سو و تلاش هیأت امنای دانشگاه آزاد برای حفظ وضعیت موجودش از سوی دیگر در حالی به یکی از مهمترین موضوعات کشور تبدیل شد که روز تصویب طرح جنجالی آن در مجلس، یکشنبه سیاه نام گرفت. براساس مصوبه مجلس که هیأت رئیسه مجلس از طرف کمیسیون اصل 90 در تصویب آن مقصر شناخته شد اموال عمومی دانشگاه آزاد به بهانه وقف، تبدیل به اموال خصوصی میشد و رنگ قانونی میگرفت. این مصوبه البته با مقاومت اکثریت نمایندگان انقلابی پس از دو روز، خنثی و همین موضوع باعث شد تا هیأت امنای دانشگاه آزاد به یکباره اعلام کند اموال دانشگاه را وقف کرده و صیغه آن را هم جاری کرده است! در برابر این اقدام، شورای عالی انقلاب فرهنگی بر مصوبه قانونی خود اصرار ورزید و تا یک قدمی تغییر رئیس دانشگاه آزاد پیش رفت. بحث ناتمام میان هیأت امنا و شورای عالی انقلاب فرهنگی کار را به آنجا رساند که رهبری انقلاب مجبور به مداخله و تعیین یک هیأت کارشناسی فقهی توسط قوه قضائیه برای بررسی موضوع شدند. هیأت کارشناسی مربوطه نیز پس از بررسی موضوع به این نتیجه رسید وقف دانشگاه آزاد غیرشرعی و غیرقانونی است و از طرف دیگر هم اعلام کرد اصلاحیه شورای عالی انقلاب فرهنگی در ماده 5 و 10 اشکالاتی دارد که باید تغییر کند. هفته گذشته، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی موارد اصلاحی را اعلام کرد و اکنون هیأت مؤسس این دانشگاه دو هفته فرصت دارد تا افراد پیشنهادی خود را برای عضویت در هیأت امنا معرفی کند. در این بین، هفته نامه 9 دی که پیگیر این موضوع بود و قصد داشت در مصاحبه با برخی از اعضای مؤثر در هیأت امنا، این موضوع را پیگیری کند به سندی دست یافت که مشروح مذاکرات یکی از جلسات هیأت امنای دانشگاه آزاد را نشان میدهد. اهمیت این سند از آن روست که با مرور آن میتوان به ریشه بسیاری از مواضع اتخاذ شده و یا سکوت برخی از خواص در حوادث اخیر رسید. در ادامه، ابتدا خلاصهای از این جلسه و سپس به دلیل اهمیت مطلب طرح شده، عین مذاکرات طرح شده آورده میشود: جلسه هیأت امنای سابق دانشگاه آزاد در اسفند 87 هیأت امنای سابق دانشگاه آزاد در جلسه تاریخ 7 اسفند 87 درخصوص موضوع وقف اموال دانشگاه آزاد و تغییر اساسنامه آن تشکیل جلسه میدهد. در این جلسه، هاشمی رفسنجانی ابتدا در خصوص ارسال اساسنامه پیشنهادی در دست بررسی بودنشان به شورای عالی انقلاب فرهنگی و همچنین ارسال کامل یا ناقص آن برای مقام معظم رهبری، از اعضا نظرخواهی میکند و هر یک از اعضا نظر خود را عنوان میکنند. میرحسین موسوی در بین حاضران بیش از دیگران نگران موضوع وقف دانشگاه آزاد است. برای همین پیشنهاد میکند وقف اموال، در اساسنامه نیاید؛ بلکه اول وقف شود بعداً اساسنامه پیشنهادی برای رهبری ارسال شود تا وی در برابر عمل انجام شده قرار گیرد. برخی از اعضا در مذاکرات بود از این که سازمان اوقاف بتواند نسبت به این وقف، اشرافی پیدا کند احساس نگرانی میکنند و حتی یکی از اعضا خطاب به هاشمی میگوید: «شما باید با آقا صحبت کنید حتماً تولیت دانشگاه آزاد مثل خیلی چیزهای کوچکتر از این، زیر نظر ولی فقیه باشد و نفرات آن را هم مجمع تشخیص مصلحت و شورای نگهبان و... یعنی افراد هیأت مؤسس را هم ولی فقیه زمان مشخص کنند، در این صورت از شمول کار هم بیرون میاد.» به مذاکرات توجه فرمایید: هاشمی «نه من با این موافق نیستم، اگر بدهیم به اختیار ولایت فقیه، خیلی آسان مثل بقیه جاها در مسیرهایی میفتد که نمیخواهیم. مثل بنیاد مستضعفان و تبصره82 میشود؛ آنها هم اموالشان کمتر از دانشگاه آزاد نیست. آن وقت آدم نمیداند چه اتفاقی ممکن است بیفتد.» نظر موسوی میرحسین موسوی: «بله میتوانیم با این قید بیاوریم که وقف با هیأت مؤسسان خواهد بود و هر کدام از ما هم هر زمان فوت کردیم، چه کسی جایگزین شود و حتی نفرات بعد از آن را هم میتوانیم مشخص کنیم.» هاشمی: «بله من هم میگویم همین طور تغییر کند. چون وقتی برود زیر نظر رهبری، رهبری یک سری ملاحظاتی دارند که معلوم نیست در دانشگاه ها بتوانیم آن را اعمال کنیم. مثل اینکه چه کسی را نصب بکنیم و چه کسی را نصب نکنیم. اصلاً مسئولیت لوث میشود.» جاسبی جاسبی: «من هم موافق آقای هاشمی هستم... ما قبل از اینکه وقف کنیم، بدهیم آقای خامنهای نگاه کنند، نظر بدهند و آنجاهایی که ما نظر داریم، ایشان تأیید بکنند که مثلاً بعداً شورای عالی دبه در نیاورند و دستکاری نکنند. بعد اینجا بیاوریدش و صیغه را بخوانیم و صلوات بفرستیم تا دیگر آنها نتوانند آن قسمت را دست بزنند؛ چون با آن نیتی که واقف، وقف میکند، هیچکس نمیتواند دست کاری کند.» هاشمی: «من هنوز نگران این هستم که حتی با این فرض، اینها در اساسنامهای که اصلاح میکنند، بندی را بگنجانند که به نحوی دست اوقاف را به یک جای آن بند کنند تا یک شری درست کنند.» دانشگاه آزاد را موروثی کنیم هاشمی سپس ادامه میدهد: «در اساسنامه و وقفنامه بیاوریم این اعضای هیأت مؤسس که موجودند تا زمانی که هستند، خوب است و کسی نمیتواند عزلشان کند و برای جایگزینی اینها هیأت مؤسس، خودش باید افرادی را انتخاب کند و بعد از ما هم همینطور باشد. چون ما افرادی را معرفی میکنیم که قبولشان داریم. یعنی همیشه، هیأت مؤسس برای جایگزینی افراد، خودش تصمیم میگیرد که بنابراین تولیت آن یک تولیت ممتد و براساس تفکر همین جمع خواهد بود... یعنی باید راه ورود را ببندیم.» موسوی: «باید به جای اعضای هیأت مؤسس در اساسنامه، نام این 9 نفر را با عنوان بیاوریم که اینها وقفکنندگان هستند تا اگر مؤسس تغییر کرد، وقف برنگردد.» سخنان عجیب هاشمی در این بین هاشمی پیشنهاد یکی از اعضا را که گفته بود (در صورت فوت کلیه یا اکثریت اعضای مؤسس در یک زمان، ولی فقیه تصمیمگیری کند و این مسئله در اساسنامه گنجانده شود) رد کرده و میگوید: «ولی فقیه خوب است؛ ولی اشکالش این است که بعداً اگر نظام ما ولیفقیه نداشته باشد، اگر ما بخواهیم وقف ابدی باشد که نمیشود بگوییم ولی فقیه؛ ممکن است نظام ما ولی فقیه نداشته باشد... تعدادی علیالبدل داشته باشد که در صورت حادثه جایگزین شود.» یکی از اعضا میگوید: «پس مرجعیت شیعه را جایگزین کنیم.» هاشمی: «نخیر! همان که گفتم... برای اینکه دستمان بسته نباشد، عناوین کلی مثل آموزش، تحقیق، توسعه کشور، توسعه علم را در وقف نامه بیاورید که بعداً متولی وقف، مصادیق آن را تشخیص میدهد. عناوینی بگویید که همهچیز را شامل بشود.» هاشمی در پایان در حالی که در ابتدای جلسه اعلام کرده بود در دیدار خصوصی با رهبر انقلاب، ایشان به هاشمی فرمودهاند شورای عالی انقلاب فرهنگی در جریان جلسه فوق قرار گیرد، بدون توجه به آن توصیه میگوید: «ما خبر این جلسه را نباید منتشر کنیم چون من به آقای خامنهای گفتهام ما در این جلسه میخواهیم تصمیماتی بگیریم و بعد آن را به شورای عالی انقلاب فرهنگی بدهیم. اگر خبر این جلسه را منتشر کنیم و مصوبات را به شورا ندهیم، خوب نیست، بنابراین خبر این جلسه را ندهید.» چند سؤال جدی اکنون چند سؤال جدی مطرح است که آقای هاشمی به عنوان رئیس مجلس خبرگان باید به آنها پاسخ دهد: در قسمتی از این جلسه هاشمی میگوید برای اینکه دستمان در وقف اموال دانشگاه باز باشد، باید از عناوین کلی مثل آموزش، تحقیق و توسعه کشور در وقفنامه استفاده کنیم. دقت کنید این دقیقاً همان کاری است که در طرح برخی از نمایندگان وابسته به دانشگاه آزاد در مجلس صورت گرفت و مشهور شد به مصوبه یکشنبه سیاه. بنابراین برخلاف آنچه طراحان مصوبه یکشنبه سیاه ادعا میکردند، این طرح از ابتدا برای نجات دانشگاه آزاد بوده است. اما مهمترین نکته در این مذاکرات این است که هاشمی رفسنجانی در حالی که در رأس مجلس خبرگان قرار دارد و باید مدافع اصلی اصل ولایت فقیه باشد، چگونه احتمال می دهد شاید روزی نظام ما ولی فقیه نداشته باشد؟ آیا اساساً نظام، بدون ولایت فقیه، اسلامی و مشروع خواهد بود؟ چگونه است هاشمی رفسنجانی دانشگاه آزاد را همیشگی میداند ولی ولایت فقیه را نه؟ کدام نظام مد نظر هاشمی است که ولی فقیه ندارد؟ شاید گفته شود این ادبیات هاشمی سهو لسان بوده و نه اعتقاد قلبی هاشمی؛ این احتمال، هر چند ممکن است اما با بررسی مواضع هاشمی قبل از فتنه سبز تا امروز به همگان ثابت میکند که این، سهو لسان نیست بلکه نشان از تغییر نگاه هاشمی به این مقوله دارد. با این حساب باید پرسید در این صورت آیا واقعاً هاشمی رفسنجانی باز هم باید بر صندلی ریاست خبرگان تکیه بزند؟ سستی در اعتقاد به ولایت فقیه چگونه با چنین جایگاهی تطابق دارد؟ در قسمتی از جلسه، هاشمی دلیل مخالفت خود را پررنگشدن نقش رهبری در سرنوشت دانشگاه آزاد را این گونه اعلام میکند که در این صورت، دانشگاه میافتد در مسیری که ما نمیخواهیم! وی باید توضیح دهد این چه مسیری است که رهبر انقلاب میخواهد و هاشمی نمیخواهد؟ هاشمی در بخش دیگری می گوید رهبری ملاحظاتی دارند که معلوم نیست ما بتوانیم اعمال کنیم، مانند عزل و نصب رؤسای دانشگاهها! مگر رؤسای دانشگاه آزاد قرار است چه کسانی باشند که تغییر آنها غیرممکن نشان داده میشود؟ به دنبال چه افرادی هستندکه مخالفت ولی فقیه را در پی خواهد داشت؟ چرا هاشمی رفسنجانی از اعضای جلسه می خواهد مشروح مذاکرات این جلسه منتشر نشود؟ خود او در ابتدا نظر رهبری را مبنی بر لزوم اطلاع اعضای شورای عالی انقلاب فرهنگی بیان می دارد و در پایان، برخلاف آن دستور میدهد. چرا طراحی مشترک وی با آقای جاسبی و موسوی منجر به تحت فشار قرار دادن رهبری می شود؟
بروبچ این مطلب جای نظر داره ها
به هنگام بازدید از یک بیمارستان روانى، از روانپزشک پرسیدم شما چطور میفهمید که یک بیمار روانى به بسترى شدن در بیمارستان نیاز دارد یا نه؟
روانپزشک گفت: ما وان حمام را پر از آب میکنیم و یک قاشق چایخورى، یک فنجان و یک سطل جلوى بیمار میگذاریم و از او میخواهیم که وان را خالى کند.
من گفتم: آهان! فهمیدم. آدم عادى باید سطل را بردارد چون بزرگتر است.
.
.
.
.
.
.
.
روانپزشک گفت: نه! آدم عادى درپوش زیر آب وان را بر میدارد... شما میخواهید تختتان کنار پنجره باشد؟
آب گوشت ساده: آدم خسیسی هستی... خب یه هزار تومن بیشتر بده با مغزشو بخور!
آب گوشت با مغز: معلومه که آدم با سلیقه ای هستی... جون منم آب گوشت با مغز رو خیلی دوست دارم.
چشم: آدمی هستی منطقی، با دوستان خیلی زیاد... الکی گفتم بابا خب چشم دوست داری اینکه تفسیر نداره!
مغز: مغز خالی؟ بابا بی خیال... مطمئنی؟ خیلی چربه ها... واسه سلامتی خودت می گم. چی؟ به من ربطی نداره؟ اصلاً حالا که اینجوریه تفسیر نمی کنم.
پاچه: اینکه دیگه نیازی به گفتن من نداره... آدم پاچه خواری هستی!
زبون: آدم سحرخیزی هستی... چون زبون همیشه زود تموم میشه!
بناگوش: خوب بناگوش رو همه دوست دارن... انتظار تفسیر هم داری؟
گوشت صورت: آدم بلانسبت خنگی هستی... آخه عزیز من گوشت صورت همون بناگوشه!
سنگک خالی: یا دانشجوی خوابگاهی هستی، یا سرباز! چون انگار غذای درست حسابی گیرت نمیاد...!
همه موارد فوق: آدم خیلی پولداری هستی... کوفتت شه!
پاسخ به هفت پرسش درباره رابطه موسوی و رجوی
سوال 1- اگر مسعود رجوی به مناسبتی از وزارت کشور جمهوری اسلامی درخواست مجوز راهپیمایی کند و هواداران خود در داخل ایران را در ساعت خاصی به حضور در خیابان خاصی فرا بخواند، آیا کسی خواسته او را اجابت خواهد کرد؟
پاسخ: گروه رجوی به دلیل جنایات گسترده در دهه 60 و همدستی با صدام، آنقدر نزد مردم ایران منفور است که هیچکس جرأت نمی کند به طور علنی از مریم یا مسعود رجوی حمایت کند و خواسته منافقین را اجابت نماید.
سوال 2- آیا از جمعیت 75 میلیون نفری ایران هیچکس طرفدار گروههای رجوی یا تندر یا ریگی یا پژاک یا سلطنت طلب نیست؟
پاسخ: نه اینکه اصلاً هیچکس نباشد اما تعداد این عده نسبت به کل مردم ایران تقریباً هیچ است و با توجه به سابقه و ماهیت تروریستی این گروهکها، البته نیروهای انتظامی و اطلاعاتی هرگز اجازه هیچ تحرکی به آنها نمی دهند.
سوال 3- اگر همین طرفداران اندک گروههای محارب، امیدی و فرصتی برای عرض اندام و تجمع و عملیات پیدا کنند آیا از این فرصت استفاده نخواهند کرد؟
پاسخ: اگر امیدوار شوند و انگیزه و امکان پیدا کنند، طبعاً از فرصت برای اعلام وجود و تجمع و عملیات استفاده خواهند کرد.
البته لازم به یادآوری است از همان ابتدای پیروزی انقلاب سرویسهای جاسوسی غرب به مخالفان موثر جمهوری اسلامی پناه و امکانات داده و آنها را برای هرنوع خرابکاری و ضربه نظام مجهز کردهاند. در این مدت این افراد چندان هم بیکار نبودهاند. آنها از انفجارهای و عملیات تروریستی اوایل دهه 60 گرفته تا جاسوسی برای صدام و بعد خبر چینی هستهای برای غرب و این آخر سری هم ترور دانشمندان هستهای را در کارنامه دارند. همدستانشان هم در سیستان و آذربایجان غربی عملیاتهای تروریستی بعضاً تکان دهندهای انجام دادهاند.
سوال 4- اگر یکی از مسوولان سابق نظام که زمانی خدماتی کرده، به مناسبتی از وزارت کشور جمهوری اسلامی درخواست مجوز راهپیمایی کند و هواداران خود را در ساعت خاصی به حضور در خیابان خاصی فرا بخواند، اما همین طرفداران گروههای محارب با هماهنگی قبلی از فرصت این فراخوان استفاده کرده و در مرکز تهران آشوب و ناامنی ایجاد کنند و به عملیات تروریستی دست بزنند، آن وقت تکلیف چیست؟
پاسخ: اگر آن مسوول سابق، عمداً و با اطلاع از استقبال سران گروههای محارب و تروریست چنین دعوتی را انجام داده یا بدون اطلاع چنین کاری کرده اما پس از معلوم شدن تدارک تروریستها برای سواستفاده از این تجمع، از دعوت خود عقب نشینی نکرده باشد، قطعاً همدست همان تروریستها و در جنایات آنها شریک است.
سوال 5- آن جمعیت بزرگی که در 25 خرداد 88 به فراخوان موسوی و کروبی به خیابان آزادی تهران آمد، چرا 25 بهمن در صحنه حاضر نشد. آیا عدم حضور آنها به دلیل غیرقانونی بودن تجمع و حضور گسترده نیروهای امنیتی در خیابان نبود؟
پاسخ: اولاً تجمع بزرگ 25 خرداد 88 هم بدون مجوز و با حضور گسترده پلیس ضد شورش برگزار شد. ثانیاً آن تجمع ناشی از باور پذیر بودن دروغ بزرگ تقلب در انتخابات بود. در آن شرایط که احساسات و هیجان به شکل بیسابقهای بالا رفته بود و طرفداران موسوی به شهادت نتایج انتخابات در ‹شهر تهران› اکثریت بودند، به دنبال پرچم ‹‹ رای من کجاست›› راه افتادند. بعدها که نزدیکان موسوی رسماً اعتراف کردند سندی برای تقلب و جابجایی گسترده آرا در اختیار نداشتند و نمیتوانستند ادعای خود درباره تقلب گسترده در انتخابات را ثابت کنند، اکثر قریب به اتفاق تجمع کنندگان 25 خرداد 88 به تدریج پراکنده شدند.
در تجمعات بعدی هواداران موسوی به تدریج هواداران گروهکهای ضد انقلاب و محارب و تروریست نفوذ کردند و کار به جایی رسید که در فراخوان 25 بهمن89، تقریباً فقط هواداران گروهکهای تروریست یا سلطنت طلب به میدان آمدند.
سوال 6- طبق اصل 27 قانون اساسی مگر برگزاری تجمعات آزاد نیست؟ چرا به موسوی و کروبی و دیگر مخالفان اجازه تجمع داده نمیشود؟
پاسخ: طبق همان اصل 27 قانون اساسی و دیگر قوانین ناشی از قانون اساسی، برگزاری تجمع و راهپیمایی، مشروط است و به موافقت وزارت کشور هم نیاز دارد.
در شرایطی که سرویسهای جاسوسی غرب با تمام توان سعی دارند به داخل کشور تروریست و بمبگذار نفوذ دهند و داخل کشور را ناامن کنند و به آشوب بکشند، طبیعی است که وزارت کشور نباید هم با درخواست راهپیماییای موافقت کند که رادیوی اسرائیل برایش زمینه سازی تبلیغاتی میکند.
در واقع موسوی و کروبی نباید مدعی اصل 27 قانون اساسی باشند چرا که طی یکسال و نیم گذشته این دو نفر بزرگترین ضربه را به جنبه مردمسالاری نظام زدند. آنها علناً و رسماً زمینه حضور میدانی تروریستهای مجاهدین خلق و تندر را فراهم آوردند و راه را برای استفاده تروریستها از تجمعات خیابانی فراهم کردند.
در شرایطی که موساد و سیا در داخل تهران تروریست مسلح نفوذ داده اند، باید به وزارت کشور حق داد که حتی با تجمعات صنفی عادی هم به سختی مجوز دهد چه رسد به تجمعی که رادیو اسرائیل و تلویزیون مجاهدین خلق و گروهکهای تروریستی وهابی برای آن تبلیغ می کنند.
سوال7- با وجودی که موسوی و کروبی خدمات زیادی به نهضت امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی کردند، چرا امروز علناً و عملاً برای عملیات تروریستی زمینه چینی می کنند و در قبال تشویق پرشور رسانههای انگلیسی و آمریکایی و اسرائیلی و وهابی و حتی تروریستهای مجاهدین و ریگی و پژاک و... سکوت کردهاند؟ چطور ممکن و قابل باور است که کسانی آنقدر مقرب به انقلاب، اینطور با منفورترین دشمنان انقلاب برای عملیات آشوب و ناامنی و ترور همدست شوند؟
پاسخ: اولاً چنین موضوعی در تاریخ بی سابقه نیست. در صدر اسلام زبیر یکی از نزدیکترین صحابی رسولالله (ص) بود و آنقدر به علی (ع) ارادت داشت که جزو اهل بیت آن حضرت محسوب می شد و حتی جزو معدود نزدیکان امام علی(ع) بود که در تشیع جنازه حضرت زهرا(س) شرکت داشت اما همین زبیر به واسطه فرزند نااهل و ناخلفش عبدالله، از راه راست آنقدر منحرف شد که به روی حضرت علی (ع) شمشیر کشید.
نمونه دیگر: شمر ابن ذی الجوشن در جنگ صفین، در سپاه حضرت علی(ع) شمشیر میزد و مجروح شد و چیزی نمانده بود تا در رکاب حضرت علی(ع) شهید شود. اما همین مجاهد و یاور حضرت علی(ع) آن فاجعه بزرگ را در کربلا پدید آورد.
در اول انقلاب هم شاهد انحراف و سقوط 180درجه برخی مقربان امام خمینی(ره) بوده ایم. بنی صدر در سال 57 یار نزدیک امام خمینی(ره) تلقی میشد. قطب زاده هم که اندکی پس از پیروزی انقلاب اعدام شد، جزو هواداران نزدیک امام بود و حتی در پرواز تاریخی 12 بهمن 57 به همراه امام از پاریس به تهران آمد...
درباره دلیل رسیدن موسوی و کروبی به این سرنوشت شوم هم البته قضاوت بسیار مشکل است و باید زمان بگذرد و روشن شود که چرا این دو نفر که زمانی خدماتی به انقلاب کرده بودند، امروز به ننگ و ذلت همدستی با مریم رجوی و خوش خدمتی برای اسرائیل تن دادهاند...
به همین دلیل هم همیشه باید دعا کنیم خدا آخر و عاقبت ما را ختم به خیر فرماید.
اظهارات یکی از فتنهگران
اظهارات یکی از فتنهگران در خصوص فتنه 25 بهمن 89 در مصاحبه با دویچهوله؛ مهدی خزعلی:جریان فتنه بخاطر ماهیت غیر دینی،منفور و محکوم به شکست است "مهدی خزعلی" از فتنه گران ضد نظام در مصاحبه ای با دویچهوله آلمان در خصوص فتنه 25 بهمن 1389 اذعان کرد: جریان فتنه بخاطر ماهیت غیر دینیاش محکوم به شکست است.
به گزارش باشگاه خبرنگاران ، "خزعلی" ضمن محکوم به شکست دانستن جریان فتنه، علت این شکست را ضد دینی بودن ماهیت آن است. وی افزود: بدنه فتنه در ایران به باورهای دینی پشت کرده و نسبت به موازین و ارکان دینی موضعگیری میکند و همین امر یکی از دلایل اصلی منفور بودن آن محسوب می شود.
"خزعلی" همچنین به حضورش در جریان اغتشاشات روز 25 بهمن امسال اذعان کرد.