دخترها: بعضی از اونا واقاً می خونند حالا چی می خونند خدا میدونه ولی واسه اینکه تابستون راحت باشن و به بهانه کلاس سنتور , نقاشی , و با دوست پسر عزیزش برن عشق صفا به دلیل مسایل غیر اخلاقی ادامشو نمی نویسم وقتی میرن سر کتاب تا یکی دو ساعت دیگه کلشونو از کتاب بر نمی دارند . عادت دارند زیر مطالب کتاب خط بکشند که بعدا بخونند بعضی هاشون هم که مثلا درس می خونند کتاب جلوشونه چشمشون هم روی کتابه ولی حواسشون یه جای دیگست ...( پیشه همون پسره که با هم رفتن ددر) یه عده ای هم هستند که به بهونه اینکه مشکل دارن زنگ میزنند خونه دوستشونو دوستشون هم از خدا خواسته حدود یک ساعت و اندی به طوری که اشک و دود تلفن در میاد برای هم قصه بی بی چساره تعریف می کنند یه سری هم به دلیل اینکه دوست پسر نداران و انگیزه ای برای دودر کردن کلاسا ندارن مجبورن خر بزنن تا برن دانشگاه (اخه شنیدن تو دانشگاه دوست پسر فراوونه)نکته(دلیل اینکه پسرا نمیرن دانشگاه همین دختراس(البته از نوع سیریشش
و اما پسر ها: یا درس نمی خونند یا وقتی می خواند بخونند باید حسش بیاد. وقتی حسش میاد که شب امتحانه ... یه کم که درس خوندند یه موردی پیش میاد و بهش خیره می شوند و به یه چیزی فکر می کنند بعد انگار که درس خوندند بلند میشند میرن استراحت می کنند بعد از یک ساعت استراحت دوباره میرند میشینند فکر می کنند . وقتی فکرشون تموم شد کتاب را ورق میزنند یه کم براندازش میکنند وزنش می کنند استخاره می کنند برای خودشون تقسیمش می کنند میگند تا ساعت فلان اینقدر می خونم تا ساعت فلان اینقدر بعد میرن استراحت کنند . حین استراحت حسشون تموم میشه حال ندارند برند بخونند ولی چون می دونند فردا امتحان دارند پا میشند میرند سر کتابشون. همینجور که می خونند هیچی حالیشون نیست چون جای دیگه فکر می کنند(لازم به ذکر است که هیچ وقت در هیچ موقعیتی فکر نمی کنند فقط موقع درس خوندن فکرشون می بعد از نیم ساعت دوباره میرن استراحت، بعد سه ربع استراحت می بینند خیلی دیر شده .دوباره میرنند درس بخونند این بار می خونند یه چیزایی هم یاد میگیرند ولی چیزایی که یاد نمی گیرند را میذارند که فردا از دوستاش بپرسند یه کم به معلمشون فحش میدند می گند اینارو درس نداده خلاصه آخرش نمیرسند کتاب را تموم کنند فردا میرند میبینند که دوستاشون یه چیزایی می گند که تا حالا به گوششون نخورده بعد اعصابشون خر میشه اونایی هم که خونده بودند یادشون میره به همین سادگی
بروبچ نظر نشه فراموش...حتما بزاااارین
این مطلب کاملا جنبه طنز دارد، امیدوارم از دوستان به کسی بر نخوره 1- تو خیابون خیلی با احترام از یه دختر آدرس بپرسیدبعد از جواب دادن جلوی چشماش از یکی دیگه بپرسید ?- پشت چراغ قرمز راننده جلویی اگه دختر بود قبل ازسبزشدن چراغ دستتون رو بذارید رو بوق ?- توی اتوبان جلوی ماشین یه دختر خانوم با سرعت ??کیلومتر حرکت کنید ?- توی جمع دخترای فامیل وقتی همشون دارن یه سریالمی ببینن هی کانال تلویزیون رو عوض کنید ?- توی یه رستوران که چند تا دختر هم نشستن سوپ روبا صدای بلند هورت بکشید و نوش جان کنید ?- توی یه بوتیک که فروشندش دختره وادارش کنید شونصدرنگ لباس رو براتون باز کنه و در آخر بگید میرید یه دور بزنید برگردید! ?- توی جشن تولد یکی از دخترا تا اومد شمع ها را فوتکنه بادکنک بترکونید ?- اگه یه دختر یه جا یه جک تعریف کرد شروع نشدهبگید شنیدید ?- سوتی های لغوی و کلامی و دیکته ای و ادبی و.. دخترا رو درگوشی بگید بخندید ??- توی جمع دانشجویی و رسمی هنگام عکس گرفتن واسهدخترا شاخ بذارید ??- عید نوروز تمام پسته ها و فندق های سر بسته رابذاریید توی ظرف دختر مورد نظرتون ??- روزهای بارونی تا یه دختر دیدید و یه چاله پر آبو شما با ماشین بودید یه لحظه درنگ نکنید ??- اگه کلاس موسیقی می روید قبل از اجرای دخترخانوم مورد نظر پیچ های کوک گیتارش رو به چند جهت بچرخونید ??- تو دانشگاه از دختر مورد نظر یه جزو 1000 صفحهای بگیرید و بعد از اینکه تمام صفحاتش رو جا به جا کردید بهش بگید صفحه موردنظرتونو پیدا نکردید!! ??- همواره از زیبای ها و تناسب اندام مادربزرگخدابیامرزتون(!) در مقابل دختر چاق مورد نظرتون بگید ??- به دختری که دماغش رو تازه عمل کرده بگید دکترشبد بوده و دماغش کوفته شده ??- شیشه نوشابه دختر مورد نظر رو حسابی تکون بدید وبذارید خودش درش رو باز کنه ??- زمستون وقتی همه جا یخ زده با دیدن زمین خوردنیه دختر با صدای بلند بزنید زیر خنده ??- از یه دختر ساعت بپرسید بعد از جواب دادن بهساعتتون نگاه کنید و بگین ساعتش عقبه ??- توی ساندویچی موقعی که چند تا دختر نشستن طوریکه اونا هم بشنوند از حال بهم خوردن چند روز پیشتون تعریف کنید ??- توی یه جمع که چند تا دختر نشستن در گوشی صحبتکنید و بلند بلند بخندید.
|
|
|
|
|
روش های دوست پسر پیدا کردن پیدا کردن دوست پسر روش جوادی: یه بار یه جایی که توی دید طرف باشه و بتونه با دو تا شلیک خودشو بهت برسونه یهو غش می کنی و ولو می شی کف زمین. پس از چند دقیقه هذیون گفتن راجع به اینکه پسر پسر اصغر قصاب اومده خواستگاریت اما تو نمی خواهی به اون شوهر کنی/ مثلا به ضرب آب قند به هوش می آیی و وقتی چشمت به طرف می افته یهو بغضت می ترکه و د گریه . وقتی خوب گریه هاتو کردی و پاشدی که بری طرف کلی اصرار میکنه که برسونت .اما از اون اصرار و از تو انکار.خلاصه راه می افتی که بری اما یجوری راه می ری که مطمئن بشی طرف می تونه تا خونتون تعقیبت کنه... تا اینجا تو کار خودتو کردی اما از اینجا به بعدش دیگه با اوس کریمه. روش یاهو مسنجری: این روش اخیرا کاربرد زیادی پیدا کرده و عمدتا هم به خاطر اینه که لازم نیست مستقیم توی چشمای طرف نگاه کنی و این برای آماتورها هم کمک خبلی بزرگیه. از ایکونهای گوگولی مگولی هم می تونی برای رسوندن مفهوم استفاده کنی. اما بدیشم اینه که بعضی وقتها توی چت یه سو تفاهم هایی پیش می آد که خر بیار و باقالی بار کن!! نکته:این روش فقط وقتی کاربرد داره که مطلب بطور صریح ادا بشه اما به علت اینکه هیچ موجود اناثی اصولا این کاره نیست پس بهتره که اصلا قیدشو زد! روش بچه خر خونی: همون داستان جزوه و این که خودت واردی. نکته: متاسفانه از اونجایی که مجموع دو متغیر زیبایی و خر خونی در مورد دختر جماعت همیشه یه مقدار ثابته بنابراین بهتر که روی این روش خیلی حساب نکنی! روش خرکی: جلوی یکی از این لندکروز سیاهها بوسش می کنی که بدونه بخاطر بد بخت کردنش همه کار می کنی. روش مذهبی خفن: چهل شب جمعه جلوی در خونتون رو جارو می کنی و آجیل مشکل گشا پخش می کنی . تو ی این مدت به هر چی امامزاده و صاحب کرامات هست متوسل میشی و نذر می کنی که اگه حاجتت روا شد هر شب تو سقا خونه آس مم تقی یه شمع روشن کنی ...ایشالا که حاجتتو میگیری. نکته:خواهر التماس دعا(برای زدن مخ امیر این روش توصیه میشه) روش از ما بهتران: لازم نیست کاری بکنی. فقط انتخاب کن! روش بچه مثبت: طرف و به یه کافی شاپ دعوت می کنیو اونجا خیلی معقول و منطقی مساله رو بهش می گی. اونم احتمالا یه فرصتی می خواد که فکر کنه و بعدشم ایشالا که بعله رو می گه. نکته:تا حالا چیزی خنده دار تر از این شنیده بودی؟ روش عرفانی: میری لب چشمه که آب بیاری می بینی از قضا اونم انجاست .یه جوری که انگار حواست نیستپات می خوره به کوزه طرف و کوزه خورد و خاکشیر می شه. بعد لپات گل می اندازه و با عجله کوزتو پر می کنی و میری . اینجاست که طرف با خودش فکر می کنه: اگر با من نبودش هیچ میلی چرا ظرف مرا بشکست لیلی خلالصه خیالت تخت باشه که کارت درسته! نکته: این روش در طی تاریخ امتحانشو بخوبی پس داده و بنا براین بسیاری از کارشناسان و صاحبنظران معتقدن که بحران امروز ازدواج در اثر لوله کشی شدن آب بوجود اومده . روش لوس گری: یه دفعه یه سوسک می بینی و بنا میذاری به جیغ! آ ی جیغ نکش کی بکش. طرف هم که وضع و اینطور می بینه به هر قیمتی شده سوسک و به دیار باقی می فرسته . حالا تو همچین تحویلش می گیری که انگار شیر شکار کرده! و بعدشم مثلا از ترس سوسک یه مدتی خودتو بهش می چسبونی و ازش جدا نمی شی! اگه کارا تا اینجا خوب پیش بره ما بقیش تضمین شدست (نکته:برادارایه عزیزهمیشه سوسک همراتون باشه). روش شهرستانی: یه بار با چشم گریون و تن لرزون طوری که طرف بشنفه برای دوستت درد دل می کنی که چطوری وقتی داشتی می اومدی یه پسره ی چشم نا پاک تو رو دید زده و بهت متلک پرونده. بعدشم هقی می زنی زیر گریه. اینجاست که دیگه رگ غیرت طرف باد می کنه و حساب یارو با کرام الکاتبینه! نکته: اگه کار به خون و خونریزی نکشه می تونی روی موفقییت حساب کنی. اما اوصولا زندگی با این آدم توصیه نمی شه. |
چای خواستگاری
چون حوا بدون پدر و مادر بود آدم اصلا مشکلی نداشت و چای داغ را روی خودش نریخت.
پانصد سال پس از خلقت آدم:
با یه دونه دامن از اون چینی خال پلنگی ها میری توی غار طرف.بلند داد می زنی:هاکومبازانومبا(یعنی من موقع زنمه)
بعد میری توی غار پدر و مادر دختره. با دامن چین چینی جلوت نشسته اند و می گن:از خودت غار داری؟دایناسور آخرین مدل داری؟بلدی کروکدیل شکار کنی؟خدمت جنگ علیه قبیله ادم خوارها رو انجام دادی؟بعد عروس خانم که اون هم از این دامنای چین چینی پوشیده با ظرفی که از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته شده برات چای میاره و تو می ریزی روی خودت.
دو هزار و پانصد سال بعد از اختراع آدم:
انسان تازه کشاورزی را آموخته.وقتی داری توی مزرعه به عنوان شخم زدن زمین عمل می کنی با دیدن یه دختر متوجه میشی که باید ازدواج کنی.برای همین با مقدار زیادی گندم به مزرعه پدر دختره میری .اونجا از تو می پرسند:جز خوت که اومدی خواستگاری چند تا خر دیگه داری؟چند متر زمین داری؟چند تا خوشه گندم برداشت می کنی؟ آیا خدمت در لشگر پادشاه رو به انجام رسانده ای؟
بعد عروس خانم با کوزه چای وارد میشه و شما هم واسه اینکه نشون بدی خیلی هول شدید تمام کوزه رو روی سرتون خالی می کنید.
ده سال قبل:
شما پس از اتمام خدمت مقدس سربازی به این نتیجه می رسید که باید ازدواج کنید و از مادرتان می خواهید که دختری را برایتان انتخاب کند.در اینجا اصلا نیازی نیست که شما دختر را بشناسید چون پس از ازدواج به اندازه کافی فرصت برای شناخت وجود دارد.در ضمن سنت چای ریزون کماکان پا بر جاست.
هم اکنون:
به دلیل پیشرفت تکنولوژی در حال حاضر شما به آخرین نسخه یاهو مسنجر احتیاج دارید.البته از"ام اس ان" یا "آی سی کیو"هم می توانید استفاده کنید ولی انها آیکنهای لازم برای خواستگاری را دارا نمی باشند . پس از نصب یاهو مسنجر به یک روم شلوغ رفته هر اسمی که به نظرتان زیباست "اد" می کنید و با استفاده از آیکنهای مربوطه خواستگاری را انجام می دهید . البته یاهو قول داده که نسخه جدید دارای امکانات ازدواج و زندگی مشترک نیز باشد!
SMS
True friends are like mornings, You can"t have them the whole day, but you can be sure they will be there when you wake up tomorrow ,next year,forever!
I love "u", I love "u", I love"u", I love "u", I love"u",
Hey ! Don"t get excited. I love other alphabets too... "v" , "w" , "x" , "y" , "z" !
God always gives his best 2 those who leave the choice with him.
Love comes unseen, we only see it goes. Austin dobson...
Life is like a piano, white keys are happiness and black keys are sadness; when press this black and white keys, it"s life music
دفتر چه کاهی...
این طرف مشتی صدف، انجا کمی گل ریخته موج، ماهی های عاشق را به ساحل ریخته
بعد از این در جام ما تصویر ابر تیره ای ست بعد از این در جام دریا ماه کامل ریخته
هر چه دام افکندم اهو ها گریزان تر شدند حال صدها دام دیگر در مقابل ریخته
هم دعا کن گده از کار تو بگشاید عشق هم دعا کن گره تازه نیفزاید عشق!
قایقی در طلب موج به دریا پیوست باید از مرگ نترسید اگر باید عشق
پیله ی رنج من ابریشم پیراهن شد شمع حق داشت! به پروانه نمی اید عشق
از صلح می گویند یا از جنگ می خوانند؟! دیوانه ها اواز بی اهنگ میخوانند
گاهی قناری ها اگر در باغ هم باشند مانند مرغان قفس دلتنگ می خوانند
دلم، دریا به دریا، از تماشای تو می گیرد دلم دریا ست اما از تماشای تو می گیرد
جهان زیباست اما مثل مردابی که با مهتاب جهان رنگ تماشا از تماشای تو می گیرد
تا بپیوندد به دریا کوه را تنها گذاشت رود رفت اما مسیر رفتنش را جا گذاشت
هیچ وصلی بی جدایی نیست این را گفت و رود دیده گلگون کرد وسر بر دامن صحرا گذاست
هر که ویران کرد ویران شد در این اتش سرا هیزم اول پایه سوزاندن خود را گذاشت
اعتبار سربلندی در فروتن بودن است چشمه شد فواره وقتی بر سر خود پا گذاشت
موج راز سر به مهری را به دریا گفت ورفت با صدف هایی که بین ساحل و دریا گذاشت
آنکس که بداند وبداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آنکس که بداند ونداند که بداند بیدارش نما که بیش از این خفته نماند
آنکس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به مقصد برساند
آنکس که نداند ونداند که نداند ونخواهد که بداند
در جهل مرکب ابدالدهر بماند...
زندگی با همه ی وسعت خویش محفل ساکت غم خوردن نیست
حاصلش تن به قضا دادن و افسردن نیست
اضطراب وهوس دیدن ونا دیدن نیست
زندگی جنبش جاری شدن است
از تماشاگه آغاز حیات تا بدان جا که خدا می داند...
ای مست شب رو کیستی، آیا مه من نیستی
گر نیستی پس کیستی ای همدم تنهای دل...
خانه ی دوست کجاست...؟
من دلم می خواهد خانه ای داشته باشم پر دوست
بر درش برگ گلی می کوبم
من دلم می خواهد روی آن با غلم سبز بهار بنویسم ای دوست ، خانه ی دوستی ما این جاست تا که سهراب نپرسد دیگر خانه ی دوست کجاست...؟
یک قدم مانده به صبح...
در انتظار باران
انگاه که طوفان شد
دریا خروشان شد
بالا پر از ابر و
ابرها که ظلمان شد
دریای نارنجی
دریای عشق وشور
بخشندگی و نور
انگاه که پنهان شد
رعدی زند ناگه
باران بسی بارد...
آه!...ای خدای نور!
عشق و وفا گم شد
ابرهای ظلمانی، خورشید مردم شد
یکتای بی همتا
پس کی رسد باران؟!
دل ها که پر ابر است
رعد ها که طولانی ست
ای خالق باران!
هنگام باران نیست؟!
هنگام باران نیست؟!
یک قدم مانده به صبح وصال و دیدار ، تپش های قلبم به شماره افتاده
می خواهم او را ببینم.
او که فی هذه الساعه و فی کل ساعه در یادش بوده ام و هستم.
او که دستان پر نیازم را به سوی خدایش بلند کرده ام و واسطه قرار دادمش
که ای ماه تابان چشمانم دیگر طاقت دیدن جاده انتظار را ندارد.
می دانم من هم مثل دیگر منتظران امدم وروزی خواهم رفت.
قانون این است، می روم. اما کوله بار من عکس یادگاری تو را کم دارد
وای کاش قطار تولد من دیرتر به حرکت در می ام، اهسته می رفت تا تو را در ایستگاه ظهور می دیدم...
بارلها
برای همسایه ای که نان مرا ربود نان
برای دوستی که قلب مرا شکست مهربانی
برای انکه روح مراآزرد بخشایش
و برای خویشتن خویش آگاهی وعشق می طلبم...
وقتی با تو حرف می زنم، خود را پرنده ای می بینم که شوق پریدن، آسمان را به زیر بال هایش می کشد.
با تو تمام آسمان ها در احاطه ی دستان من اند،
وقتی قنوت عاشقی ام گستره ی کهکشان ها را در بر می گیرد،
واژه ها برای از تو سرودن کوتاهندو ساحت نامت بلند بالا.
برای از تو سرودن دفتری می خواهم به وسعت بی نهایت،
ومرکبی به جاری جریان خلقت،وقلمی به بلندای قامت قیامت.
تو نهایت بی نهایتی!
ابتدای آغازی!
بی انتهای پایان نا پذیری!
تو بی آغاز وبی پایانی!
بوده ای وخواهی بود!
نیامده ای و نخواهی رفت...
با کدامین نام تو را صدا بزنم؟
با کدامین صفات؟
آنکه از تو نمی گوید خود را نمی جوید.
من از خود گریزانم!
دریا بودم، خشکاندی ام !
ابر بودم، گریاندی ام!
کوه بودم، لرزاندی ام!
درخت بودم سوزاندی ام!
با من چه می کنی؟
ای آرامش دریاها از تو!
ای تکیه گاه کوهساران،
دلیل باران! و رویای آرام درختان!
با مشتی خاک چه خواهی کرد؟
از تو تو را می خواهم و در خود تو را می جویم.
تو را می خواهم !
تو را می خوانم !
بدون صدا و بی حضور هیچ ثانیه ای،
می خواهم بی نهایت ترین سکوتم را با تو بشکنم.
با تو فریاد شوم.
نه کوهم که تکیه دهم به استواری ام!
نه دشتم که بنازم به وسعتم!
و نه اقیانوس که بنگرم به بی کرانگی ام.
من برکه ای تنهایم ، که به جز کرامت ابرها، امید به دریا رسیدن ندارم،
مشتی خواکم که هر موجی مرا می پوشاند ،
تنها تو می توانی ارامم کنی .
پایان نام تو اغاز است.
شکوه نام تو از ارتفاع ذهن بشر دور است.
دلم به گاه تپیدن عزم رسیدن دارد،
تنها ترین تنها!
زیبا ترین زیبا!
والا ترین والا!
کی در خیال فهم تو، ممکن!
کی در حریم کوی تو، امکان!
کی در هوای عشق تو، تسکین!
کی در پناه لطف تو، اسکان!
ای بهترین ترانه ی بودن !
ای بهترین دلیل سرودن!
نزدیک ترین دور!
آشنا ترین غریبه!
کیستی که نمی شناسمت؟
گاهی دلم برای دیدن تو تنگ می شود!
هوای دیدنت، آنگونه در من بیدار میشود که هیچ ساحلی تلاطم امواج را بر نمی تابد.
دلم برای تو تنگ است!
آرامشی از بهشت بفرست.
امشب همه ی ستاره ها در من بی تابی می کنند،
همه ی چشمه ها در من می جوشند،
همه ی رود ها در من جاری اند،
همه ی کلمات در من فریاد می زنند،
و من
تنها تو را می خواهم!
تنها تو را!
تنها تو !
تنها!
تنها!
تنها!
...
ویژگی پسرهای خوب که البته قطحیش اومده
یه پسر خوب کمتر با این جمله مواجه میشود"مشتری گرامی دسترسی شما به این سایت مقدور نمی باشد"..........
یه پسر خوب بعد از تک زنگ سراغ تلفن نمیره ..........
یه پسر خوب عکس الکسندروگراهام بل رو قاب نمیکنه بزنه تو اتاقش........
یه پسر خوب روزی چند بار به سازندگان یاهو مسنجر لعنت میفرسته ......
یه پسر خوب سر کلاس تا شعاع 3 متریِ هیچ خانمی نمیشینه ........
یه پسر خوب وقت برگشتن به خونه ماشینش بوی ادکلن زنونه نمیده .........
یه پسر خوب هیچ وقت پای تلفن از این کلمات استفاده نمیکنه:"ساعت چند" "کی میای" "کجا" "دیر نکنی یا ......
یک پسر خوب زمانی که کسی میخواهد از عرض خیابان عبور کند تعداد دنده را از 1 به 4 ارتقاء نداده و قصد جان عابر را نمیکند ......
یک پسر خوب که ژیان سوار میشود روی بنز همسایه با سوئیچ ماشین نقاشی نمیکشد ...
یک پسر خوب زمانی که تصادف میکند همانند قبائل زامبی وحشی بازی در نمی آورد ....
یک پسر خوب هر روز بعد از کلاس درس به نمایندگی از راهداری و شهرداری خیابانهای شهر را متر نمیکند ......
یک پسر خوب دکمه های پیراهنش را از یک متر زیر ناف تا زیر چانه کاملا بسته و با سنجاق قفلی محکم میکند ............
یک پسر خوب به محض دیدن دختر همسایه رنگش لبوی شده و چشمش را به آسفالت میدزود ...........
یک پسر خوب روزی 10 بارهوس بردن نذری به دم در خانه همسایه را نمیکند (مخصوصا همسایه ای که دختر داره).......
یک پسر خوب بیشتر از 5 دقیقه در دستشوئی نمیماند . ( نکته کنکوری) .......
یک پسر خوب 5ساعت در حمام آهنگ جواد یساری نخوانده وبرای همسایگان آلودگی صوتی ایجاد نمیکند ..............
یک پسر خوب اگر درد عشق گرفت در کوی و برزن عرعر عشق نکرده و آبروی خانوادگی خود را نمیبرد .........
یک پسر خوب با دوستانی که مشکوک به چت و لا ابالی گری هستند معاشرت نمیکند ....
یک پسر خوب به جای اینکه پول خود را در باشگاه بیلیارد و گیم نت و غیره دور بریزد بهتر است حساب آتیه جوانان باز کند و .........
یک پسر خوب همواره به اسم خود افتخار میکند و به هر کس که میرسد نمیگوید که بجای اصغر به او رامتین و آرش و ...
یک پسر خوب سر سفره دست به چیزی نمی زند تا همه سیرو پر از سر سفره بلند شوند و بعد شروع به غذا خوردن می نماید ........... ...
یک پسر خوب تقاضای وسایل نا مربوطی از قبیل موبایل را از خانواده ندارد ......
یک پسر خوب در صورتی که با نامزد خود بیرون رفت و کسی به خانم متلک گفت فورا با پلیس 110 تماس حاصل می کند.......
یک پسر خوب برای احیای حقوق خود از زور بازو استفاده نکرده و کلمات رکیک مانند خر و الاغ به کار نمیبرد .................
یک پسر خوب از معاشرت با دوستان بسیار خودمانی که عادت به بیان شوخی های نا مربوط از قبیل حراج لفظی عمه و همچین خواهر مادر هستند امتناع میکند ........
یک پسر خوب همانند خاله زنکها تلفن را قورت نداده و سالی به 12 ماه دهانش بوی تلفن نمیدهد .............
یک پسر خوب هر صدایی از قبیل قار و قور شکم اهل خانه را با صدای تلفن اشتباه نگرفته و1 متر به بالا نمیپرد ............
یک پسر خوب برای بیرون رفتن از خانه 1 ساعت جلوی آئینه نایستاده و بزک نمیکند .....
یک پسر خوب تنها جوکهایی را بیان میکند که مورد تائید 1)وزارت ارشاد اسلامی2) وزارت بهداشت3) وزارت مبارزه با تبعیضات استانی و ... باشد..........
یک پسر خوب در جشنهای فامیلی جو گیر نشده و نمیرقصد تا ابروی کل خاندان رابر باد دهد .........
یک پسر خوب در مهمانی های خانوادگی نوشدنی های غیر مجاز از قبیل ماءالشعیر را تنها با رضایت نامه رسمی و کتبی پدر محترم استعمال میکند ...........
یک پسر خوب هر زمان که عشقش کشید با زیر شلواری کردی چین پیلیسه دار و یا شرت مامان دوز و رکابی همانند قورباغه به وسط کوچه نمیپرد ......
یک پسر خوب تنها برای رضای خدا و کاهش بار سنگین ترافیک و حمل و نقل درون شهری و برون شهری هر کجا که دختر خانم یا خانمی را در رده سنی 15 تا 25 سال دید سوار کرده و به مقصد می رساند .........